جامعه شناسی
محمد امیرپناهی؛ فاطمه نامیان
چکیده
چالش اساسی سیاستگذاری کاهش فقر در کشور، ارائه تصویر درست و واقعی از این پدیده است. با آنکه مطالعات زیادی در زمینه فقر انجامشده اما عمده مطالعات منفرد، متنوع و بدون ارتباط باهم و بعضاً متمرکز در یک حوزه علمی (اقتصاد) بوده است که امکان در نظر آوردن فقر در ابعاد مختلف را با دشواری مواجه میکند. باتوجه به اهمیت شناخت فقر و تدقیق پژوهشهای ...
بیشتر
چالش اساسی سیاستگذاری کاهش فقر در کشور، ارائه تصویر درست و واقعی از این پدیده است. با آنکه مطالعات زیادی در زمینه فقر انجامشده اما عمده مطالعات منفرد، متنوع و بدون ارتباط باهم و بعضاً متمرکز در یک حوزه علمی (اقتصاد) بوده است که امکان در نظر آوردن فقر در ابعاد مختلف را با دشواری مواجه میکند. باتوجه به اهمیت شناخت فقر و تدقیق پژوهشهای صورت گرفته، پژوهش حاضر با استفاده از روش فراتحلیل به دنبال فهم جامع از پدیده فقر است و در پی پاسخ به این سؤال است که عوامل اجمالی مؤثر بر فقر کداماند و کاستیهای مطالعات فقر چیستاند. جامعه آماری 45 مطالعه بین سالهای 1380- 1400 است که 32 مطالعه بهعنوان نمونه بر اساس داشتن شرایط لازم انتخاب شدهاند. یافتههای پژوهش نشان میدهد مطالعات فقر در ایران عمدتاً با تمرکز بر حوزه اقتصاد انجامشده و توصیفی، پراکنده، منفرد و فاقد ارتباط با یکدیگرند. آنجا هم که بر علل فقر متمرکز شدهاند به سراغ عوامل غیرساختاری فقر و اندازهگیری اثر متغیرهای فقر رفتهاند که بهنوعی گویای بدیهی انگاری علتیابی فقر و تمرکز بر عللی است که خود معلول مسائل ساختاری و ریشهایترند. این علل عبارتاند: تورم، وضع بیکاری، عدم مهارت، سرمایه اقتصادی، جنسیت، بارتکفل، سرمایه اجتماعی، تحصیلات.